متن كامل بيانات مقام معظم رهبري در مراسم گرامیداشت سالگرد رحلت امام خمینی (ره)
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا و حبیب قلوبنا و طبیب نفوسنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین و صحبه المنتجبین المصطفین و من تبعهم باحسان الى یوم الدّین. و صلّ على بقیّةاللّه فى الأرضین الّذى یملأ اللّه به الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا.
قال اللّه الحكیم فى كتابه: بسماللّهالرّحمنالرّحیم. و توكّل على العزیز الرّحیم. الّذى یریك حین تقوم. و تقلّبك فى السّاجدین. انّه هو السّمیع العلیم.(1)
خداوند را سپاسگزاریم كه فرصتى دیگر به ما عنایت كرد تا در كنار مرقد امام و پیشوا و رهبر و مرشد بزرگ این ملت، یك بار دیگر گرد هم جمع شویم، براى تجدید عهد و تجدید بیعت با این امام بزرگوار، و بازخوانى سیره و درسهاى امام - كه درسهاى انقلاب است - و براى روشن كردن راه آیندهمان و تصحیح مسیرمان. این روزها مصادف است با عید مبارك ولادت امیر مؤمنان (سلام اللّه علیه) كه پدر امت بود. مردم ما روز سیزدهم رجب را «روز پدر» نامیدهاند. امام بزرگوار ما در حق این ملت و در حق این كشور پدرى كرد.
پدر امت، یعنى مظهر مهربانى و رحمت و مظهر اقتدار و صلابت و شخصیت؛ استحكام شخصیت پدرانه، در كنار محبت و مهربانىِ پدرانه. علاوهى بر اینها، امام پدر جنبش اسلامىِ امروز در دنیاى اسلام است. یكى از خطوط اصلى در سیرهى امام و منش امام كه امروز به آن میپردازیم و دربارهى آن قدرى بحث میكنیم، دمیدن روح عزت ملى در كالبد كشور است. بحث دربارهى این حركت عظیم امام كه عزت ملى را در كشور ما و ملت ما زنده كرد، یك بحث متكى به واقعیات جامعه است؛ یك بحث صرفاً ذهنى نیست. عزت یعنى چه؟ عزت به معناى ساخت مستحكم درونى یك فرد یا یك جامعه است كه او را در مقابلهى با دشمن، در مقابلهى با موانع، داراى اقتدار میكند و بر چالشها غلبه میبخشد. در ابتدا یك بحث قرآنىِ كوتاهى را عرض كنم. در منطق قرآن، عزت واقعى و كامل متعلق به خداوند و متعلق به هر كسى است كه در جبههى خدائى قرار میگیرد. در مصاف بین حق و باطل، بین جبههى خدا و جبههى شیطان، عزت متعلق به كسانى است كه در جبههى خدائى قرار میگیرند. این، منطق قرآن است. در سورهى فاطر میفرماید: «من كان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعا».(2) در سورهى منافقون میفرماید: «و للّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین و لیكنّ المنافقین لایعلمون»؛(3) عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و كافردلان این را درك نمیكنند؛ نمیفهمند كه عزت كجاست، مركز عزت واقعى كجاست.
در سورهى نساء، دربارهى كسانى كه خود را متصل به مراكز قدرتهاى شیطانى میكنند، براى اینكه حیثیتى به دست بیاورند، قدرتى به دست بیاورند، میفرماید: «أ یبتغون عندهم العزّة فانّ العزّة للّه جمیعا»؛(4) آیا دنبال عزتند این كسانى كه به رقباى خدا، به دشمنان خدا، به قدرتهاى مادى پناه میبرند؟ عزت در نزد خداست. در سورهى مباركهى شعراء، گزارشى از مجموعهى چالشهاى پیامبران بزرگ را مطرح میفرماید - دربارهى حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسى - مفصل دربارهى چالشهاى این پیامبران بزرگ بحث میكند و گزارش الهى و وحى را به گوش مردم میرساند. در هر مقطعى كه میخواهد غلبهى جبههى نبوت را بر جبههى كفر بیان بفرماید، میفرماید: «انّ فى ذلك لایة و ما كان اكثرهم مؤمنین. و انّ ربّك لهو العزیز الرّحیم»؛(5) یعنى با اینكه طرف مقابل اكثریت داشتند، قدرت دست آنها بود، پول دست آنها بود، سلاح دست آنها بود، اما جبههى توحید بر آنها پیروز شد؛ در این یك آیتى است از آیات الهى، و خداى تو عزیز و رحیم است.
بعد از آنكه قرآن این گزارش را در طول سورهى مباركهى شعراء هى تكرار میكند، تكرار میكند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر میفرماید: «و توكّل على العزیز الرّحیم»؛ به این خداى عزیز و رحیم كه تضمین كنندهى غلبهى حق بر باطل است، توكل و تكیه كن. «الّذى یریك حین تقوم. و تقلّبك فى السّاجدین»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حركت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را مىبیند؛ «انّه هو السّمیع العلیم». پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب كرد. وقتى كه عزت شامل حال یك انسان، یك فرد یا یك جامعه میشود، مثل یك حصار عمل میكند، مثل یك باروى مستحكم عمل میكند؛ نفوذ در او، محاصرهى او، نابود كردن او براى دشمنان دشوار میشود؛ انسان را از نفوذ و غلبهى دشمن محفوظ نگه میدارد.
آن وقت هرچه این عزت را در لایههاى عمیقتر وجود فرد و جامعه
مشاهده كنیم، تأثیرات این نفوذناپذیرى بیشتر میشود؛ كار به جائى میرسد كه
همچنان كه انسان از نفوذ و غلبهى دشمن سیاسى و دشمن اقتصادى محفوظ میماند،
از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلى، یعنى شیطان هم محفوظ باقى میماند. آن
كسانى كه عزت ظاهرى دارند، این عزت در دل آنها، در درون آنها، در لایههاى
عمیق وجود آنها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بىدفاعند، نفوذپذیرند.
معروف است كه میگویند اسكندر مقدونى در یك راهى میگذشت، مردم به او كرنش
میكردند. یك مرد پارساى مؤمنى در یك گوشهاى نشسته بود، كرنش نكرد، احترام
نكرد، بلند نشد. اسكندر تعجب كرد، گفت: او را بیاورید. او را آوردند. گفت:
تو چرا در مقابل من كرنش نكردى؟ گفت: زیرا تو غلامِ غلامان منى؛ چرا در
مقابل تو كرنش كنم؟ گفت: چطور؟ گفت: زیرا تو غلام شهوت و غضب خود هستى، و
شهوت و غضب غلامان منند، در اختیار منند، من بر آنها غالبم.
بنابراین اگر عزت نفس در درون لایههاى عمیق وجود انسان نفوذ كرد، آن وقت
شیطان بر انسان اثر نمیگذارد؛ هوىهاى نفس در انسان اثر نمیگذارد؛ شهوت و
غضب، انسان را بازیچهى خود قرار نمیدهد.
ما امام را اینجور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزهى علم و تدریس، چه در دوران مبارزهى دشوار، و چه در حوزهى مدیریت و حاكمیت - آن وقتى كه در رأس كشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت - در همهى اینها مصداق «و توكّل على العزیز الرّحیم» بود. براى همین بود كه كارهاى بزرگى كه همه میگفتند نشدنى است، با طلوع امام، این كارها شدنى شد؛ همهى سدهائى كه گفته میشد شكستنى نیست، با حضور امام، این سدها شكستنى شد. او علاوه بر اینكه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوى بود، روح عزت را در ملت هم زنده كرد. این، كار بزرگ امام بزرگوار بود؛ كه من دوباره برمیگردم، دربارهى این نكته توضیح خواهم داد.
ملت ما با احساس عزتى كه از درسهاى انقلاب و امام آموخت، توانست خود را كشف كند. ملت، خود را كشف كرد، توانائىهاى خود را كشف كرد؛ و چنین شد كه ما در این چند دهه، بسیارى از تحقق وعدههاى الهى را با چشم خود دیدیم؛ چیزهائى را كه در تاریخ میخواندیم، در كتابها میدیدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده كردیم؛ غلبهى مستضعفین را بر مستكبرین، بىبنیادى قصرهاى بظاهر باشكوه مستكبران و بسیارى از حوادث دیگر را در این سالها دیدیم. من میخواهم بر روى این مسئلهى «عزت ملى» تكیه كنم تا به یك نقطهى مورد نظر برسم.
امروز روز بزرگى است؛ سالگرد رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران است. امروز یاد امام بزرگوارمان از همیشه زندهتر است. میراث بابركت او امروز در این كشور و در دنیاى اسلام در مقابل چشم همگان است. روى برخى از ابعاد وجودى این حركت تكیه كنیم. عزت ملى. ما ایرانىها در طول تاریخ طولانى خودمان دورانهاى متفاوتى را گذراندهایم؛ عزت هم داشتیم، ذلت هم داشتیم؛ اما در این دوران طولانىِ دویست سالهى منتهى به انقلاب، ما یك دوران سختِ تاریكِ ذلت را گذراندیم. خیلىها از تاریخ بىخبرند، و خیلىها تاریخ را سرسرى نگاه میكنند. باید در تاریخ تعمق كرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، یك دوران تاریكِ ذلت را از سر گذراندیم.
نشانههاى این ذلت، زیاد است. ما در تمام این دوران، در حوزهى سیاست، یك ملت منزوى بودیم؛ در فعل و انفعالات منطقهى خودمان - چه برسد به فعل و انفعالات جهان - هیچ تأثیرى نداشتیم. در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولتهاى مستعمر از اقصى نقاط عالم به منطقهى ما آمدند؛ كشورهائى را گرفتند، ملتهائى را اسیر كردند، منابع ثروت ملتها را غارت كردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بىخبر و غافل، به حوادث نگاه میكردند؛ حتّى شاید از حوادث مطلع هم نمیشدند، چه برسد به اینكه بخواهند در آن حوادث دخالت كنند و تأثیر بگذارند.
در حوزهى اقتصاد، وضع ما روزبهروز به طرف انحطاطِ بیشتر حركت میكرد. در حوزهى علم و فناورى، بكلى عقبمانده بودیم؛ هیچ دستاورد علمىاى كه قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابلهى با حركت عظیم علمى در دنیا نداشتیم. در سیاست داخلى خودمان، دستخوش سیاستهاى بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرتهاى مسلط دنیا، بر روى حكومتهاى ما اثر میگذاشتند؛ آنها را به این طرف و آن طرف میكشاندند، به آنها تحمیل میكردند، از آنها كار میكشیدند؛ و دولتهاى ما، پادشاهان ما، قدرتهاى مسلط ما، هیچ عكسالعمل شایستهى انسانىِ افتخارآمیزى از خودشان نشان نمیدادند. حتّى در زمینهى حفظ تمامیت ارضى كشور، حفظ حاكمیت دولتها، ضعف خجالتآورى را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه كردیم. در همین دورانِ دویست ساله است كه معاهدهى ذلتبار تركمانچاى و قبل از آن، معاهدهى گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا كردند.
در همین دورانِ دویست ساله بود كه آمدند بوشهر ما را اشغال كردند، بدون كمترین مقاومتى از سوى دولت و دولتىها. در همین دوران بود كه یك دولت بیگانه آمد در قزوین اردوى نظامى زد و دولت مركزى تهران را تهدید كرد كه باید فلان كار را بكنید، فلان اقدام را بكنید، فلان كس را بیرون كنید، والّا به تهران حمله میكنند. یعنى تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید كردند، دولت مركزى در تهران به خود میلرزیدند. اگر شخصیتهاى نادرى در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه میشدند. در همین دوران بود كه دولت انگلیس آمد حكومت پهلوىها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب كردند، از یك مركز فرودستى او را بالا كشیدند، به سلطنت كشور رساندند و سلطنت او را در كشور به صورت یك قانون درآوردند و همهى امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود. در همین دوران بود كه قرارداد ننگین 1299 - 1919 میلادى - اتفاق افتاد؛ كه بر طبق این قرارداد، اقتصاد كشور به دست بیگانه مىافتاد و سیاست كشور و اقتصاد كشور یكباره در اختیار دشمنان ایران قرار میگرفت.
در همین دوران بود كه رئیس سه كشور - كه متحدین جنگ بودند - به تهران آمدند و بدون اینكه از دولت اجازه بگیرند، بدون اینكه به دولت مركزى كمترین اعتنائى بكنند، در اینجا جلسه تشكیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشكیل دادند؛ نه از كسى اجازه گرفتند، نه گذرنامهاى نشان دادند. محمدرضا كه آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتناى اینها قرار نگرفت؛ آنها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آنها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نكردند! ببینید ذلت یك دولت مركزى كه سرریز میشود بر روى مردم، تا كجاها منتهى میشود؟ این، حضیض ذلت یك حكومت و یك ملت است. این، مال دوران دویست سالهى ماست. البته در این میان، استثناهائى وجود داشت: مثلاً یك امیركبیرى سه سال بر سر كار آمد. یا فتواى میرزاى بزرگ شیرازى توانست قضیهى تنباكو را فیصله بدهد. یا علما در قضیهى مشروطیت دخالت كردند.
یا نهضت ملى شدن نفت در یك دورهاى به راه افتاد. همهى اینها كارهاى كوتاهمدت، موقت و بعضاً بكلى ناكام بود؛ اما روال كلى، حركت كلى، حركت ذلت بود كه بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخساز، بر این ملتِ داراى مواریث عظیم تاریخى تحمیل شده بود. انقلاب كبیر اسلامى بكلى جهت را عوض كرد و ورق را برگرداند. همت امام - كه رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشواى این انقلاب بود - بر این گماشته شد كه روح عزت ملى را در این مردم احیاء كند؛ عزت آنها را به آنها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ «ما میتوانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آنها جایگزین كرد؛ این همان فرهنگ قرآنى است كه فرمود: «و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنین».(6) خود ایمان به معناى علو است. ایمان وسیلهى علو مادى است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزتآور است، یك ملت را رشد میدهد. خود امام جلو افتاد، رهبرى كرد، آن وقت انگیزهها در مردم بیدار شد، همتها در مردم بیدار شد، استعدادها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینهى جلب رحمت الهى شد. این، نكتهى بسیار عظیمى است. رحمت الهى گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نكند، این باران رحمت گیر او نمىآید.
ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینهى رحمت الهى و هدایت الهى؛ هدایت الهى شامل حال او شد، رحمت الهى شامل حال او شد، حركتِ بىوقفه آغاز شد؛ حركت به سمت عزت، حركت رو به جلو، حركت عزتآفرین؛ البته گاهى كند، گاهى تند، اما بدون وقفه و تعطیل. وقتى ادبیات انقلابى امام را ملاحظه میكنید، مىبینید تكیهى اصلى بر روى ساخت درونى ملت است؛ احیاى روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با بهخودبستن، بلكه با استحكام ساخت درونى. آنچه كه ما باید به آن توجه كنیم، این است كه این یك كارِ مقطعى نیست؛ این یك كارِ مستمر است، یك كارِ ادامهدار است. ملت باید با عوامل ركود و ایستائى مقابله كند. عواملى وجود دارد كه یك انسان پیشرو را، یك ملت پیشرو را متوقف میكند. بعضى از این عوامل در درون خود ماست؛ بعضى از این عوامل، تمهیدات دشمن است.
اگر بخواهیم دچار ركود نشویم، دچار ذلت نشویم، دچار عقبگرد نشویم، دچار همان وضعیت دوزخىِ قبل از انقلاب نشویم، باید حركتمان متوقف نشود. اینجاست كه با یك مفهومى به نام «پیشرفت» روبهرو میشویم. باید دائم پیشرفت كنیم. این عزت ملى، این استحكام درونى، این ساخت مستحكم، بایستى دائم در حال جلو رفتن باشد و ما را به پیشرفت برساند. این دهه به «دههى پیشرفت و عدالت» نامگذارى شده است. عدالت هم در دل پیشرفت است. پیشرفت، فقط پیشرفت در مظاهر مادى نیست؛ در همهى ابعاد وجودى انسان است؛ كه درونش آزادى هم هست، عدالت هم هست، اعتلاى اخلاقى و معنوى هم هست؛ اینها همه در مفهوم پیشرفت هست. البته در آن، پیشرفت مادى، پیشرفت مظاهر زندگى، پیشرفت علمى هم وجود دارد. امام با آن حركت خود، ما را در جادهاى قرار داد كه باید در این جاده پیش برویم. هرگونه توقف در این جاده، ما را به عقبگرد میرساند. ملتى كه از حقیقت عزت برخوردار شده است و در جادهى پیشرفت قرار گرفته است، اگر این نعمت را كفران كند، آن وقت مصداق این آیهى شریفه میشود كه: «أ لم تر الى الّذین بدّلوا نعمت اللّه كفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار»؛(7) دنیا دوباره دوزخ خواهد شد، زندگى دوباره تلخ خواهد شد. ملتها اگر ایستادگى نكنند و پیش نروند، دوباره همان سختى و سیاهىِ دوران ذلت بر سر آنها سایهافكن خواهد شد. ما امروز در مسئلهى عزت ملى و پیشرفتِ ناشى از آن با یك الگوى زنده مواجهایم. عرض كردم؛ بحث ما یك بحث ذهنىِ محض نیست. یك الگوى زنده در مقابل ماست و آن، خود این ملت و این جامعه است؛ یك مدلِ تجربه شده و امتحان داده. ملت ایران با این مدل، با این الگو وارد میدان شده. من نمونههائى از پیشرفت ملت ایران را عرض میكنم؛ هر كدام از اینها یك شرح مفصل و مصداقهاى متعدد دارد. یك نمونه از پیشرفت ملت ایران، غلبهى بر همهى چالشهاى سیاسى و نظامى و امنیتى و اقتصادى در طول این سى و سه سال است.
هدف آنها از این چالشها، از بین بردن موجودیت نظام بود؛ موجودیت نظام را آماج قرار داده بودند. ملت بر همهى این چالشها پیروز شد. در این میدان، یك روز كه دنیا دست شرق و غرب بود، ملت ایران بر شرق و غرب پیروز شد؛ امروز كه به حسب ظاهر، دنیا در دست غربِ گمراه است، ملت ایران توانسته است بر این غربِ گمراه پیروز شود. نمونهى دیگر از پیشرفت ملت ایران این است كه ما ملت ایران، امروز از لحاظ قدرت سیاسى، از لحاظ قدرت تأثیرگذارى بر تحولات دنیا و حضور در فعل و انفعالات منطقهى خودمان، بلكه دیگر مناطق جهان، از اول انقلاب بمراتب قوىتریم.
این مسئله، نمونههائى دارد، شواهدى دارد؛ این را دشمنان ما میگویند. یكى از رؤساى رژیم جعلى صهیونیستى، كه دشمن شمارهى یك ملت ایران و انقلاب ایران است، اعتراف میكند و میگوید - اینها عین عبارت اوست - امروز یك نیروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پیش میرود و ایران رهبرى این قدرت را به دست گرفته است. این سیاستمدارِ درمانده و حیرتزده اعتراف میكند و میگوید امروز پشت مرزهاى ما خمینى خیمه زده است! یك سیاستمدارِ كهنهكارِ شناختهشدهى آمریكائى هم كه ما با وضع او كاملاً آشنا هستیم، در یك جلسهاى مقایسه میكند آمریكاى 2001 میلادى را با آمریكاى 2011، میگوید - كه این حرفها همه مال همین دو سه ماه اخیر است - كدام دیوانهاى وضعیت آمریكاى ابرقدرتِ اول هزاره را به شرائط رقتبار آمریكا در سال 2011 - سال گذشتهى میلادى - تبدیل كرده است؟ بعد میگوید: این تحولاتى كه اتفاق افتاده و به این وضع منتهى شده است، دامنزنندهى به این تغییر، ایران است. معناى این جملات این است كه امروز ملت ایران توانسته است با حضور خود، با استقامت خود، با عزت خود، با صلابت خود، بر روى حوادث مهم جهان و حوادث مهم منطقه، این تأثیرات ژرف را باقى بگذارد. این هم یك شاخص از شاخصهاى پیشرفت، كه عرض كردم عینى و جلوى چشم ماست. یك شاخص دیگر، حجم خدمات عمرانى و آبادانى در این كشور پهناور است. امروز شما میتوانید در همهى گوشه و كنارهاى این كشور، خدمات عمرانى را، خدمات آبادانى را، سازندگى را به معناى وسیع كلمه مشاهده كنید؛ كه سال به سال هم افزایش پیدا میكند.
این از جملهى شاخصهاى مهم پیشرفت یك ملت است. از جملهى شاخصهاى پیشرفت این است كه پیچیدهترین طرحها، پیچیدهترین دستگاههاى صنعتى، سازههاى مهندسى، كارخانههاى فولاد، نیروگاهها و كارهاى بزرگ كه در این كشور انجام میگیرد، تماماً به دست متخصصان ایرانى و جوانهاى ساختهشدهى انقلاب است. ما امروز در بسیارى از كارهاى مهمى كه در این كشور انجام میگیرد، هیچ احتیاجى به حضور متخصصان خارجى نداریم. این كشورى كه یك اسفالت میخواستند بكنند، یك پل میخواستند توى خیابان بزنند، بایستى از بیرون اشخاصى را مىآوردند، امروز كارهاى بزرگ، سازههاى عظیم مهندسى، كارهاى پیچیده انجام میدهد. انجامدهنده، همین جوانهائى هستند كه در محیط انقلاب پرورش پیدا كردند، بارور شدند، بالنده شدند، بارها را بر دوش گرفتند. یك شاخص دیگر، شتاب علمى كشور است - كه بارها اعلام شده، تكرار شده - تولیداتِ نمایه شده، رتبهى علمى كشور در سال 2011 میلادى؛ كه اینها همهاش افتخارآفرین است. این هم قضاوت ما نیست؛ قضاوت مراكز علمىِ رسمى دنیاست كه آنها دارند میگویند. میگویند رشد علمى كشور، یازده برابرِ متوسط رشد دنیاست؛ و سال 2011 نسبت به سال قبل، بیست درصد هم افزایش پیدا كرده؛ این را آنها دارند میگویند. در بعضى از حوزهها، مثل حوزهى هستهاى، حوزهى نانو، حوزهى سلولهاى بنیادى، حوزهى هوافضا، حوزهى زیستفناورى، وضع ما درخشان است. كارهائى كه دارد انجام میگیرد، كارهاى درخشانى است كه در دنیا به شكل معدودى وجود دارد.
در بین این همه كشور دنیا - كشورهاى به اصطلاح پیشرفته و غیر پیشرفته - بعضى از این كارها فقط در پنج كشور یا در ده كشور یا در پانزده كشور، بیشتر وجود ندارد. به ما هم كه هیچ كمك علمى نكردند. درِ مراكز علمى پیشرفتهى دنیا به روى دانشجوهاى ما بسته است؛ اینها از درون جوشیده است. و البته همین جا در حاشیه عرض بكنم؛ این تحریمهائى كه انجام گرفت، بزرگترین كمك را به ما در این زمینه كرد. یكى از مظاهر و نمونهها و شاخصهاى پیشرفت، مردمسالارى اسلامى است، كه باید به اینها توجه كرد؛ بسیار مهم است. ما انتخابهاى شورانگیزى در این كشور داشتیم: انتخابات ریاست جمهورى در دورههاى مختلف؛ كه از همه پرشورتر، دورهى دهم در سه سال گذشته بوده است. همچنین انتخابهاى مجلس. ما نُه دورهى قانونگذارى در كشور داشتیم؛ كه همهى این نُه دوره در روز هفتم خرداد، بدون یك روز تأخیر، افتتاح شده است؛ این چیز كوچكى است؟ در طول سى و سه سال، نُه دوره انتخابات مجلس برگزار شده است، نُه تا مجلس شوراى اسلامى تشكیل شده است، بدون یك روز تأخیر. هیچ حادثهى سیاسى، حادثهى امنیتى، حادثهى اقتصادى، تهدیدهاى دشمن نتوانسته است انتخابات را یك روز عقب بیندازد.
در همهى دورهها، هفتم خرداد، روز تشكیل مجلس جدید است. مورد دیگر، انگیزهها و شعارهاى انقلابى مردم است. شما نگاه كنید جشنهاى یادبود انقلابهاى دنیا در كشورها چگونه انجام میگیرد. یك مراسم رسمىاى درست میكنند، یك عدهاى از رجال یك جائى جمع میشوند، احیاناً نیروهاى مسلحى هم رژه میروند. در ایران، سالروز پیروزى انقلاب - یعنى بیست و دوى بهمن - به وسیلهى میلیونها مردم در سرتاسر كشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام میگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهندهى زنده بودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابى است. در تهذیب و تطهیر روحیه هم همین جور. بعضىها نگاه میكنند به یك مظاهرى، مىبینند یك چند تا جوان، یك چند تا زن یا مرد، یك عمل خلافى انجام دادند، فوراً رویش یك قضاوت كلى میگذارند؛ این غلط است. مردم به معنویات توجه دارند. شما همین روزها به مساجد دانشگاهها بروید، ببینید در این روزهاى اعتكاف چه خبر است. از فردا جوانهاى ما میروند در مساجد اعتكاف میكنند. یكى از شلوغترین، گرمترین و پرشورترین مراكز اعتكاف، مساجد دانشگاههاى ماست؛ غیر از مساجد عمومى و مساجد بزرگ، كه همه در آن شركت میكنند.
این نشاندهندهى حركت مردم به سمت معنویت است. با اینهاست كه ما میتوانیم تشخیص بدهیم، قضاوت كنیم، حكم كنیم به این كه كشور ما، ملت ما، در حال پیشرفت است. در همهى ابعاد، كشور دارد پیشرفت میكند؛ و همه در زیر پرچم اسلام و در سایهى دعوت الهى این مرد بزرگ، این انسان والا، این جانشین بحق پیامبران و اولیاء الهى. این مرد بزرگ راه را در مقابل ملت ما باز كرد. محافل سیاسى و رسانهاى دنیا از خطر ایران هستهاى دم میزنند؛ كه ایران هستهاى خطر دارد! من میگویم اینها دروغ میگویند، اینها فریبگرى میكنند. آنچه آنها از آن میترسند و باید هم بترسند، ایرانِ هستهاى نیست؛ ایرانِ اسلامى است. ایران اسلامى است كه در اركان قدرت استكبارى زلزله انداخته است. ملت ایران اثبات كردند كه بدون تكیهى به آمریكا، بدون تكیهى به قدرتهاى مدعى، بلكه با دشمنىهاى آمریكا و قدرتهاى مدعى دنیا، یك ملت میتواند به پیشرفت واقعى دست پیدا كند. این درس است؛ آنها از این درس میترسند. آنها میخواهند به ملتها بباورانند، به زبدگان و نخبگان سیاسى بباورانند كه بدون كمك آمریكا و بیرون از حوزهى نفوذ آمریكا نمیشود پیشرفت كرد.
ملت ایران اثبات كرده است كه بدون آمریكا، بلكه با دشمنى آمریكا میتواند به پیشرفت دست پیدا كند. این درس بزرگى است؛ آنها از این میترسند. خب، حالا من حرف آخر را در این زمینه عرض بكنم. عزیزان من، جوانهاى عزیز، مردم مؤمن! بله، ما ركورد زدیم، ما پیشرفت كردیم؛ اما اگر دلمان را به آنچه كه تاكنون به دست آوردیم، خوش كنیم، شكست خواهیم خورد؛ اگر توقف كنیم، به عقب پرتاب خواهیم شد؛ اگر دچار غرور شویم، دچار عُجب و خودشگفتى شویم، به زمین خواهیم خورد؛ اگر ما مسئولان كشور - بخصوص این دیگر مربوط به ما مسئولان است - دچار خودمحورى شویم، دچار تكبر شویم، دچار خودشگفتى شویم، تودهنى خواهیم خورد. دنیا اینجور است، سنت الهى این است. در پى كسب محبوبیت نباشیم، دنبال تمتعات دنیوى نباشیم، دنبال پرداختن به اشرافیگرى و تجملات نباشیم. ما مسئولین، خودمان را حفظ كنیم؛ همچنان كه این مرد بزرگ خود را حفظ كرد. اگر ما اینجا دچار اشتباه شویم، مصداق همان آیهى شریفه خواهیم شد كه: «و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم یصلونها و بئس القرار». در راه پیشرفت، توقف ممنوع است؛ خودشگفتى ممنوع است؛ غفلت ممنوع است؛ اشرافیگرى ممنوع است؛ لذتجوئى ممنوع است؛ به فكر جمع كردن زخارف دنیا افتادن، براى مسئولین ممنوع است. با این ممنوعیتهاست كه میتوانیم به قله برسیم.
ما داریم در دامنه حركت میكنیم. ما هنوز به قله نرسیدهایم؛ با آن
فاصله داریم. آن روزى كه ملت ایران به قله برسد، دشمنىها تمام خواهد شد.
آن روزى كه ملت ایران به قله برسد، معارضههاى خباثتآلود به پایان خواهد
رسید. ما تا آن روز فاصله داریم. حركت را باید بىوقفه ادامه دهیم. من به
جوانها، به مسئولین، به دانشجویان، به علماى بزرگوار، به كسانى كه توانائى
سخن گفتن با مردم دارند، به كسانى كه تأثیرگذارى بر روى اذهان مردم دارند،
عرض میكنم: ما بایستى این حركت به سمت پیشرفت را بىوقفه ادامه دهیم؛ هم در
زمینهى سیاست، هم در زمینهى علم و فناورى، هم بخصوص در زمینهى اخلاق و
معنویت. خودمان را تهذیب كنیم، خودمان را اصلاح كنیم، عیوب خودمان را
بشناسیم و درصدد رفع آن عیوب بربیائیم. اگر این كار را بكنیم، این موانعى
كه دشمنان ما بر سر راه ما ایجاد میكنند، اثر نخواهد گذاشت. تحریم اثرى
ندارد. تحریم نمیتواند ملت ایران را از حركت به جلو باز بدارد. تنها اثرى
كه این تحریمهاى یكجانبه و چندجانبه بر روى ملت ایران میگذارد، این است كه
نفرت و دشمنى از غرب در دل مردم ما عمیقتر میشود.
خب، صحبت از عزت ملى است. این جنبشها و انقلابهاى منطقه را كه نگاه كنید، مىبینید همه مرتبط با عزت ملت است. این انقلابها، از یمن و بحرین بگیرید تا مصر و لیبى و تونس و همچنین كشورهائى كه هنوز آتش زیر خاكسترند و یك روزى شعلهور خواهند شد، همهى اینها انگیزهشان بازگشت به عزت ملى و عدالت اجتماعى و آزادى، و همه در سایهى اسلام است. اینكه میگوئیم بیدارى اسلامى، این حرف پایهدار است، ریشهدار است. ملتهاى مسلمان عدالت را میخواهند، آزادى را میخواهند، مردمسالارى را میخواهند، اعتناى به هویت انسانها را میخواهند؛ اینها را در اسلام مىبینند، نه در مكاتب دیگر؛ چون مكاتب دیگر امتحانداده و شكستخوردهاند. بدون مبناى فكرى هم كه نمیشود به این اهداف بلند دست پیدا كرد. آن مبناى فكرى بر حسب ایمان و اعتقاد ملتهاى منطقه عبارت است از اسلام و بیدارى اسلامى. ماهیت جنبشها این است. غربىها و حكومتهاى وابستهى به غرب در این منطقه، میخواهند صورت مسئله را عوض كنند؛ میخواهند جور دیگرى به افكار عمومى القاء كنند؛ اما فایدهاى ندارد. شخصیتهاى مؤثر باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها باید مراقب باشند دور نخورند. ملتها كار بزرگى انجام دادند. فضاى سیاسى و اجتماعى منطقه به طور اساسى تغییر كرده؛ این مال همین حالاست، «باش تا صبح دولتش بدمد، كه این هنوز از نتائج سحر است». در همین قدم اول، فضاى سیاسى منطقه تغییر پیدا كرده؛ نمونهاش این است كه مثلاً در مصر وقتى كه قیام مردم به نقطهى جوش و به اوج رسید، بسیارى از غربىها و بسیارى از حكومتهاى مستبد منطقه سعى میكردند از مبارك حمایت كنند، او را نجات دهند، مردم را سركوب كنند؛ اما حالا كه مردم غلبه پیدا كردهاند و پیروز شدهاند، همان قدرتها، دیكتاتورترینشان، مستبدترینشان، ذلیلترینشان در مقابل غربىها، دم از حقوق مردم میزنند، دم از مردمسالارى میزنند! این معنایش این است كه امروز مردمسالارى آنچنان به سكهى رائجى در این منطقه تبدیل شده كه حتّى آن كسانى كه حاضر نبودند اسم مردم و حقوق مردم به گوش كسى برسد، امروز مجبورند و چارهاى ندارند كه براى جلب افكار عمومى، دم از مردمسالارى بزنند، دم از حقوق مردم بزنند! قضیهى این انقلابها خیلى مهم است.
من بر روى مصر تكیه كنم. مصر كشور بزرگى است، مصر ملت كهنى است، مصر یك منطقهى اساسى در دنیاى اسلام بوده؛ منتها حاكمان فاسد و مزدور و پست و ذلیل، ملت مصر را تذلیل كردند؛ مصر را تبدیل كردند به گنج استراتژیك رژیم صهیونیستى؛ این عبارتِ یكى از رؤساى صهیونیست است. كشور مصر را، ملت مصر را، یك ملت باعظمت را تبدیل كرده بودند به گنجى براى رژیم جعلىِ غاصبِ صهیونیستى. از این خفت بالاتر؟ حالا این گنج ساقط شده. حالا این گنج از دسترس غاصبان كشور فلسطین خارج شده. رژیم مبارك سى سال امنیت اسرائیل را تضمین كرد. حتّى حاضر شدند یك و نیم میلیون مردم غزه را در یك زندان بزرگ نگه دارند. یك میلیون و نیم انسان در غزه، زیر بمباران صهیونیستهاى خبیث بودند؛ از آن طرف هم به وسیلهى رژیم حسنى مبارك، راه عبور و مرور هر گونه امكان حیاتى به مصر بسته شده بود؛ اینها را تاریخ فراموش نمیكند. در آن ایامِ جنگ بیست و دو روزه، یك مبارز فلسطینى در یك مصاحبهاى گفت كه امروز - آن روزى كه او میگفت - نوزده روز است كه از جنگ میگذرد، ولى ما در این مدت نتوانستیم نوزده كیلو گندم و آرد از مصر وارد كنیم! راه انتقال غذاى مردم، دارو و دیگر امكانات را در رفح بسته بودند، براى اینكه به نفع رژیم صهیونیستى، یك و نیم میلیون انسان را با گرسنگى و تحت فشار، در زندان نگه دارند! حالا این رژیم سقوط كرده. رژیم صهیونیستى احساس لُختى میكند؛ دستپاچهاند، حیرتزدهاند.
این داد و بیدادهائى كه مىبینید از قول سران
صهیونیست نقل میشود و دم از كار نظامى و حملهى نظامى میزنند، اینها حاكى
از دست خالى و حاكى از وحشت و حیرانى آنهاست؛ میدانند كه در این شرائط، از
همیشه آسیبپذیرترند؛ هرگونه قدم كجى بردارند، هرگونه حركت ناشایستى انجام
بدهند، مثل صاعقهاى بر سر خودشان فرود خواهد آمد.
غربىها و آمریكائىها هم كه همیشه پشتیبانهاى بىقید و شرط رژیم غاصب
بودهاند، امروز از همیشه گرفتارترند. امروز غرب با سیلى صورت خودش را سرخ
نگه داشته است. آنها مشكلات مالى، مشكلات پولى، مشكلات اقتصادى، مشكلات
اجتماعى دارند و در مواجههى با مردمِ خودشان درماندهاند. چندین حكومت
طرفدار آمریكا در اروپا ساقط شدند. مردم اگر میدان پیدا كنند، هر گونه
نشانهى استكبار آمریكائى را كه در اروپا مشهود است، با حضور خودشان، با
قدرت خودشان خواهند زدود. امروز وضعشان این است. خود آمریكا هم بدتر از
همه. ملتها از آمریكا متنفرند. آمریكا دچار بحران است. البته میخواهند این
بحران را منتقل كنند به آسیا، منتقل كنند به آفریقا، منتقل كنند به
خاورمیانه؛ با حادثهآفرینى در كشورهاى دیگر و مناطق دیگر، ضعف خودشان را
بپوشانند. از جملهى كارهائى كه میخواهند بكنند، این است كه در همین منطقه،
این انقلابهاى عظیم مردمى را به ضد خودشان تبدیل كنند؛ مردم را به
اختلافات قومى، اختلافات مذهبى، اختلافات طائفى سرگرم كنند. ما باید هوشیار
باشیم.
امروز آمریكائىها از تجربهى انگلیسىها دارند استفاده میكنند در ایجاد اختلاف مذهبى بین شیعه و سنى. انگلیسها متخصص دشمنى انداختن بین گروههایند - از جمله بین شیعه و سنى در دنیاى اسلام - از چند صد سال قبل آنها اینكاره بودند. آمریكائىها دارند از تجربهى آنها استفاده میكنند. مسئلهى فلسطین پیش مىآید، مسئلهى مصر پیش مىآید؛ بمجردى كه در مقابل حركت مردم قرار میگیرند، به یك جورى، با یك ترفندى، با یك خدعهاى، فوراً مسئلهى مذهبى را مطرح میكنند. همه باید بیدار باشند؛ سنى بیدار باشد، شیعه بیدار باشد، عالم مذهبى بیدار باشد، نخبهى دانشگاهى بیدار باشد، آحاد مردم بیدار باشند؛ بفهمند چه كار میكنند، بفهمند توطئهى دشمن را و نقشهى دشمن را؛ به نقشهى دشمن كمك نكنند. این كارى است كه امروز آنها دارند انجام میدهند. البته غربىها، از جمله آمریكائىها، حركتهاى دیوانهوار میكنند.
مسئلهى هستهاى را بزرگ میكنند، براى اینكه مسائل خودشان را از نظرها بپوشانند. مسئلهى هستهاى ایران را در صدر مسائل دنیا قرار میدهند، در حالى كه حقیقت قضیه اینجور نیست. بدروغ اسم سلاح هستهاى مىآورند، بدروغ مسائل را در تبلیغات برجسته و درشت میكنند؛ هدفشان این است كه ذهنها را، افكار عمومى را از حوادثى كه در خود آمریكا دارد میگذرد، از حوادثى كه در خود اروپا دارد میگذرد، منعطف كنند، منصرف كنند. البته موفق هم نخواهند شد. نگاه ما به منطقه، امیدوارانه است. كشور مصر امروز به مسائل داخلى خودش مشغول است، كه طبیعت انقلابهاست. یك حوادثى پیش مىآید، ناچارند این حوادث را حل و فصل كنند؛ ملت سرگرم آنهاست. این حوادث، یك خلایى را به وجود آورده؛ یك فرصتى براى برخى از كشورها به وجود آورده كه وارد مسائل منطقه شوند، دخالتهاى غربپسند و آمریكاپسند بكنند؛ به نیابت از آمریكا پول خرج كنند، به نیابت از آمریكا حركت كنند، سفر كنند، اینجا و آنجا بروند. ولى انشاءاللّه كشورهاى انقلابكرده، بخصوص كشور بزرگ مصر، به آرامش و ثبات باز خواهند گشت و بر مشكلات و ترفندها فائق خواهند شد.
رژیم دیكتاتور برچیده شد، دنبالههاى آن هم انشاءاللّه برچیده خواهد شد و ملتها خواهند توانست نقش خودشان را ایفاء كنند. البته اینجا لازم است من با صراحت بگویم كه در حوادث منطقه، مردم بحرین در مظلومیت مضاعف به سر میبرند؛ آنها حقیقتاً مظلومند. مردم بحرین به وسیلهى رژیم مستبد و دیكتاتورى، بىجهت و بدون دلیل سركوب میشوند؛ اعتراض آنها با خشنترین وضعیت پاسخ داده میشود؛ در حالى كه آنها چه میخواهند؟ آنها اولین و ابتدائىترین نیازهاى انسانى یك كشور مردمسالار را طلب میكنند؛ چیز زیادى نمیخواهند. آنجا مسئلهى شیعه و سنى را مطرح میكنند، كه آقا اینها شیعهاند. بحث شیعه و سنى نیست؛ بحث یك ملت است. حالا تصادفاً این ملت یك اكثریت هفتاد درصدى شیعه دارد. اگر هفتاد درصدشان مذهب دیگرى داشتند، حاكمان مذهب دیگرى داشتند، باز هم قضیه همین بود؛ فرقى نمیكرد. بحرین ملتى است با یك مذهبى - مذهب تشیع و پیروى اهلبیت (علیهمالسّلام) - كه با یك حكومت مستبدى روبهرو است.
مسئله این نیست كه این حكومت، مذهبى دارد، مردم مذهب دیگرى دارند. ملت ایران با رژیم شاه كه بظاهر مسلمان هم بود، شیعه هم بود، به حرم امام رضا هم میرفت، درافتاد. بنابراین بحث شیعه و سنى نیست. مسئله را میبرند توى اختلافات مربوط به مذهب، براى اینكه حق مردم را كتمان كنند. ولى انشاءاللّه همهى مجاهدتها به نتیجه خواهد رسید. باید مراقب باشیم آتشهاى قومى و طائفى و فرقهاى دامن زده نشوند؛ این خواستهى ماست، این نصیحت ماست به همهى اطراف قضایا.
امیدواریم انشاءاللّه خداوند متعال كمك كند و یقیناً كمك خواهد كرد. بدون
تردید، آینده براى ملتهاى مسلمان و براى اسلام و مسلمین و براى ملت ایران،
از گذشته بهتر است.
والسّلام علیكم و رحمةاللّه و بركاته
۱) شعراء: ۲۱۷ - ۲۲۰
۲) فاطر: ۱۰
۳) منافقون: ۸
۴) نساء: ۱۳۹
۵) شعراء: ۱۲۱ و ۱۲۲
۶) آلعمران: ۱۳۹
۷) ابراهیم: ۲۸ و ۲۹
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...