حرمت نان و حرمت خیلی چیزهای دیگه ...


اصلش دلم گرفته بود ، اومدم یکم درد و دل کنم !...

بزرگترهامون برای ما تعریف می کردند که اون قدیم ها ، وقتی می خواستند از بین دخترهای محلشون یه دختر خوب تر را برای پسرشون انتخاب کنند ، یکی از روش هاشون این بوده که می یومدند یه تکه نون را یه جایی مثل کوچه یا محل گذر روی زمین قرار می دادند و از جای دیگه ایی یواشکی اون را زیر نظر داشتند و به عابرها توجه میکردند که ببینند کی به حرمت نون که برکت خداست احترام میگذاره و خم میشه ، اون را می بوسه و جایی دیگه ایی قرار میده .

یادش بخیر اون موقع ها اونطوری بود ، منظورم این نیست که امروز اون حرمت ها دیگه نیست ، نه ، بلکه می خوام بگم که دخترهای اون موقع کجا و بعضی دختر های این دوره زمونه کجا . عروسی های اون موقع کجا و بعضی عروسی های الان کجا .

دخترهای امروز تو مجردی شون ، ماشاءالله هفت قلم آرایش می کنند و لباس های آنچنانی می پوشند و میان بیرون ، دیگه نون که هیچی ، تراول پول هم جلوشون روی زمین افتاده باشه ، یه موقع برای اینکه افت کلاس براشون نشه یا تیپشون به هم نخوره حاضر نیستند خم بشند و برش دارند .

آره گرامیان ، بعضی هاشون ، فقط بعضی هاشون و ای کاش این بعضی ها یک خورده به یه سری مسائل فراموش شده برای دقایقی هم که شده ، فکر می کردند .

البته منهای اون مسائلی که هر روز و هر روز به اونها تذکر داده میشه و در قالب امر به معروف و نهی از منکر همچین قشنگ و با یه شاخه گل رز تو سینی! ، دو دستی بهشون تقدیم میشه .

انسانی که از هیچ جا و هیچ چیز خبر نداشته باشه اون دنیا باز خواست میشه که چرا نرفتی و جستجو کنی تا اطلاع پیدا کنی ، وای به حال اون کسانی (همون بعضی ها) که خیلی مسائل را هر روز و هر ساعت می بینند و می شنوند ولی به اونها بی اعتنایی می کنند و به آینده و بعدا موکولشون میکنند .

به نظر من فقط با این کار یه حریم امن برای خودشون ایجاد میکنند و همیشه داخل این حریم امن باقی می مونند تا موقعی که لحظه ی مرگشون فرا برسه !.


شاید این جمعه بیاید ، شاید ...