ابن حسام

ابن حسام خوسفی (متوفای 875 ق) شاعر پر آوازه آیینی در سده نهم هجری است. دیوان اشعار او از مناقب آل الله سرشار و معطر است، خصوصاً شیفتگی بسیاری را نسبت به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ع) نشان می دهد:
ای صبا! افتان و خیزان تا به کی!          غالیه بر خاک ریزان، تا به کی؟!
قصه از شاه ولایت گوی و بس         داستان پور دستان تا به کی؟!
عالم از ظلمت، سواد شب گرفت          آخر ای خورشید تابان! تا به کی؟!
مرحبا ای مهدی آخر زمان!          آشکارا باش، پنهان تا به کی؟!
ابن حسام سه ترکیب بندِ مناقبی در ستایش حضرت ولی عصر (عج) دارد که در پیشینه شعر مهدوی در زبان فارسی بی سابقه است.

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

شعر: مهدی جان بیا

جمعه هایم بی تو بی معناست، مهدی جان بیا
دل درون سینه ام تنهاست، مهدی جان بیا

در فراقت می چکد اشک روان از دیده ام
حال و روز خلوتم غوغاست، مهدی جان بیا

یاد پرشور تو زینب بخش افکار من است
دم به دم نام تو بر لب هاست، مهدی جان بیا

بی وجود تو ندارد کل هستی رنگ و بو
این جهان با بودنت زیباست، مهدی جان بیا

گرچه دیدارت میسر نیست بر چشمان من
این دل اما با غمت شیداست، مهدی جان بیا

دست های التماسم در دعای ندبه ها
خود نشان غصه در دنیاست، مهدی جان

جمکران قلب من دارالولای عشق توست
مجلس شوقت در آن برپاست، مهدی جان بیا

تا همان صبح ظهورت انتظارت می کشم
آرزویم دیدن مولاست، مهدی جان بیا

داغ غربت عاشقان مخلصت را خسته کرد
چشم بر در حضرت زهراست، مهدی جان بیا
منبع: کانون صبح قریب دانشگاه سمنان
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

قامت تو / شعر در مرح پیامبر عظیم شأن محمد مصطفی (ص)

رکاب آفرینش را نگین هستی، پیمبر جان!
ستون آسمان ها و زمین هستی، پیمبر جان!

تو را با دست خود چیده خدا از باغ «ما أدراک»
نمی فهمم تو را که دستچین هستی، پیمبر جان!

جهان گردی است که از یک تکان دامنت برخاست
جهان جسم است و تو جان آفرین هستی، پیمبر جان!

نه تنها چرخ این دنیا به دستان تو می چرخد
که فرماندار روز واپسین هستی، پیمبر جان!

حصیری ساده و پوسیده فرش زیر پایت بود
اگرچه ساکن عرش برین هستی، پیمبر جان!

همان آغوش در آغوش باشد «قاب قوسین»ات
تو با ذات خداوندی عجین هستی، پیمبر جان!

همه پیغمبران، عیسی و موسی، نوح، ابراهیم
خبر دادند؛ ختم المرسلین هستی، پیمبر جان!

کسی که پشت بر تو کرد اسیر سایه خود شد
در این ظلمت سرا نور مبین هستی، پیمبر جان!

کتابت هست، نورت هست، احساس حضورت هست
نمی دانم کجا اما یقین، هستی! پیمبر جان!

تو را کفّار جاهل هم قبولت داشتند آقا
که بودی شُهره در شَهرت: امین هستی! پیمبر جان!

نیفتد چین به پیشانی تو از این جسارت ها
کف موج است و تو دریا جبین هستی، پیمبر جان!

نگیرد پنجه گرگان به روی نور افشانت
تو ماهی و فراتر از زمین هستی، پیمبر جان!

همان ماهی که طوفانی کند دریای امّت را
خروش موج های مسلمین هستی، پیمبر جان!

«أشدّاء علی الکفّار» ما را یادشان رفته
تو از بس «رحمه للعالمین» هستی، پیمبر جان!

همین خُلق عظیمت مفلسان را می کند گستاخ
همین بودی از آن اول، همین هستی، پیمبر جان!

به یک آن جذبه ی مهری، به یک آن آیه ی قهری
به وقتش آنچنان و اینچنین هستی، پیمبر جان!

اُحد یک بار بود و بدر و خیبر می شود تکرار
تو دست فتح حق در آستین هستی، پیمبر جان!

هلا! باشد جواب دشمنت با حیدر کرّار
تو هستی امیرالمومنین هستی، پیمبر جان!

شاعر: محمد رسولی

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

تصويري فوق العاده از مقام معظم رهبري در حال شعار دادن

برای مشاهده در اندازه ی واقعی ، بر روی تصویر كلیك نمائید

            هست خاموشی‌ات پر از فریاد 

                               در تو آرامشی است طوفانی

                                                      «الذی انزل السكینه» تو را

                                                                               كرده سرشار از فراوانی

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

بیا بیا گل نرگس

بیا بیا گل نرگس جهان برای شماست / جهان به یمن وجودت به افتخار شماست

بیا بیا گل نرگس اگر چه بد کردیم  /  ولی تمام نظرها به لطف و جود شماست

بیا بیا گل نرگس که ندبه میخوانیم  /  اگرچه بر دلمان نیست ولی برای شماست

بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند  /  قسم به نام و نهادت علی به یاد شماست

بیا بیا گل نرگس زرنجمان تو بکاه  /  هزار همت و کاوه فدای راه شماست

بیا بیا گل نرگس به جان تشنه عشق  /  دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست

بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم  /  اگرچه هیچ نماندیم ولی به لطف شماست

بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر  /  که با ظهور وجودت جهان فدای شماست

بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی  /  و بین این همه دلها دلی برای شماست

بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند  /   هزار نامه مصری که جان فدای شماست

بیا بیا گل نرگس تو را به خاک بقیع  /  که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست

بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت یاس  /  که دست به پهلو نشسته به انتظار شماست

بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا   /  که جان برای شهادت به کربلای شماست

بیا بیا گل نرگس و العجل مولا   /  که این نوای هدایت و با نگاه شماست


شاعر: فخرالسادات تقی زاده
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی (عج)



تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسی به فكر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای كشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست


(سیدامیرحسین میرحسینی-میلادامام زمان؛ اراک)
منبع : مداحان

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

تکیه بر کعبه

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
نا خود آگاه به سمت تو تمایل دارد
بی تو چندی است که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه مان گل دارد؟
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد
جمکران نقطه امید جهان شد که در آن
هرچه دل، سمت خدا دست توسل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت، تنها
تکیه بر کعبه بزن کعبه تحمل دارد

(سید حمید رضا برقعی)
منبع : پایگاه تخصصی تبیان مهدویت
شاید این جمعه بیایید ، شاید ...

بهونه ی آقا

 
بهونه ی آقا

 


دلم عمریه می گیره بهونه
می خواد دل بکنه ازین زمونه تویی فانوس روشن تو شبه تارواسه این دل سرگشته بی یاردیگه وقتشه که بارون بباره بریزه رو سرت شبا ستاره شبای انتظار شبای دلتنگ که می زنه به شیشه دلم سنگای تو هستی این دل شکسته من نای نفسهای خسته من چشمای در خون نشسته من ای جان
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

کودکی هایم با امام عصر (عج)


یاد کودکی بخیر
                       مادر دعای فرج یادمان می داد
                                                                و پدر برایمان حافظ می خواند
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
                                                            کلبه احزان شود روزی گلستان غم خور
. . .

خدا را شکر جایی بزرگ شده ایم
                                              که از موذن هایش صدای محمد و علی بلند است


جایی که این روز ها دل همه ی اهالیش
                                                       پر میزند برای یک نقظه آسمانی

جایی که جمله هایش همه یک حس مشترک دارند
انتظار

ما از همان کودکی آموخته ایم که برای فرج دعا کنیم

شاید این جمعه بیاید ، شاید ...

شیعیان چرا ما را نمی خواهند؟!

مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی (ره) می فرماید:

در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم ، با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم : آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (ع) نزدیک گردد. حضرت فرمودند:

« شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند ،
اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد. »


بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد / دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد

بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا / ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد


شاید این جمعه بیاید ، شاید ...