ابوالدنیا
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
در عرف علمای رجال، کنیه سه تن از فقهای بزرگ شیعه است: «علی بن حسین» و دو پسرش «ابوعبدالله حسین و ابوجعفر محمد صدوق».
بابویه، نام جد اعلای ایشان، کلمه ای است فارسی، منسوب به «بابو» یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد.
محمد، فرزند «علی بن حسین بابویه» همان شیخ صدوق، معروف به «ابن بابویه» است. «علی بن حسین بابویه» با دختر عموی خود (دختر محمد بن موسی بن بابویه) ازدواج کرد، اما از او فرزندی نیافت. نامه ای به «حسین بن روح» نوشت و به وسیله او از امام زمان (ع) تقاضا کرد که دعا بفرماید تا خدا فرزندانی فقیه به او عنایت کند. از ناحیه امام (ع) پاسخ آمد که از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت، ولی به زودی کنیزی دیلمی را مالک می شوی و دو پسر فقیه از او نصیب تو خواهد شد. ابن بابویه، سه پسر پیدا کرد (محمد، حسین و حسن) محمد و حسین، هر دو فقیه شدند و حسن، به عبادت و زهد مشغول شد.
«ابن بابویه» از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری و صاحب تألیفات بسیار و ارزشمندی است. مرحوم محدث قمی می نویسد: حدود سیصد تألیف دارد که این تألیفات عمدتاً در ابواب فقه و اصول و تفسیر و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) و احتجاج و اخبار فضائل اهل بیت و اخبار غیبت و علائم ظهور امام غایب (ع) و آداب زیارت مشاهده مشرفه و پاسخ به سئوالات علمای سایر بلاد است. از جمله آن کتاب ها: «من لایحضره الفقیه»، «توحید صدوق»، «رساله اعتقادات»، «خصال»، «کمال الدین»، «عیون اخبار الرضا» و ... است. صدوق به اجماع علمای شیعه در وسعت دانش و قوت حافظه و نظم فکری و کثرت تألیفات و جمع احادیث و صحت اتقان در میان سایر علمای شیعه ممتاز است.
مرحوم صدوق در سال 381 هجری، وفات و در شهر ری در گورستانی که هم اکنون معروف به «ابن بابویه» است مدفون است. و مقبره پدرش (علی بن حسین بابویه) در قم است.
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
از روایت هایی که حرکت های فکری و فرهنگی حضرت را در عصر ظهور بیان می کند، دانسته می شود که در این روزگار، توجیه ها، تاویل ها، انحراف ها و پیرایه ها، بسیاری از باورهای اسلام ناب را تهدید می کند و ساخته های ذهنی مدعیان دین، به عنوان باورهای دینی ترویج می شود.امام صادق(ع) درباره راه و روش حضرت مهدی(عج) می فرماید:«راه و روش او، چون پیامبر است؛ یعنی هرچه را پیش او باشد ویران می کند- چنانچه پیامبر (ص) جاهلیت را ویران ساخت- و اسلام را از نو می نمایاند.»در بسیار از روایات اسلامی، از تجدید دین و آمدن آیین جدید، توسط امام مهدی(عج) سخن رفته است.
حضرت علی(ع) می فرماید:«او هوا پرستی را به خدا پرستی باز می گرداند، پس از آن که خدا پرستی به هوا پرستی بازگردانده شد. رای ها را به قرآن باز می گرداند، پس از آن که قرآن را به رای های خود بازگردانده باشند.»این کلام حضرت علی(ع) روشن می کند که اندیشه دینی پیش از ظهور، در سطح وسیعی بر اساس هواها و هوس ها و منافع شخصی و گروهی شکل می گیرد. عالمان دنیا مدار و نفس پرست، اصول و فروع دینی و آیات وحی را به دلخواه تفسیر و تاویل می کنند؛ آن گونه که با آرزوهای دنیاخواهانه آنان هیچ تضادی پیدا نکند.حضرت علی(ع) می فرماید:« مهدی (ع) کتاب و سنت مرده و از میان رفته را زنده می کند.»
وقتی حضرت ظهور کرد، بدعت ها را ابطال می کند و احکام خدا را به همان جور که صادر شده ظاهر می نماید و حدود اسلام را بدون سهل انگاری اجرا می کند. از این روست که چنین برنامه ای برای مردم تازگی دارد. مردم گمان می کنند وقتی حضرت ظاهر می شود، تمام اعمال مسلمین را تصحیح می کند و به اتفاق آنان در گوشه مسجد مشغول عبادت می شود، اما اگر مشاهده کنند که از شمشیر امام زمان (عج) خون می چکد و مردم را به سوی جهاد و امربه معروف و نهی از منکر دعوت می کند و نمازگزاران ستم پیشه را به قتل می رساند و اموالی را که از راه تعدی و رشوه خواری و ربا به دست آورده اند به صاحبانش بر می گرداند و مانع زکات را گردن می زند، این برنامه برای آنان تازه و جدید است.
نکته قابل توجه این است که اختلاف آراء و افکار در حوزه اندیشه دینی، به مقتضای اجتهادی بودن آن است و این نزد دین پژو هان، اصلی پذیرفته و برخاسته از تعالیم دینی امامان (ع) است. احادیث یاد شده، اندیشه هایی که بر پایه فهم و استنباط درست پدید آید و معیارهای مسلم اجتهاد دینی را متناسب با نیازمندی های فرهنگ دینی زمان خود دارا باشد، در بر نمی گیرد.
هر كس كه مولایش من
ماز بـــعـــد مـــن مـولا علی
فایل فلش در حال بارگزاری ست، لطفا صبور باشید
امــشــب شــب نــور
شـــب نـــور نـــگـــاره
از زلــــفــــای یـــــارم
می باره ماه و ستاره
عیدی می ده دست زهرا
بــا صـدای مـن كنت مـولا
بـه روی دست احـمـد
دسـت خـدا رفته بالا
شاید این جمعه بیاید ٬ شاید ...
حضرت علی (ع) در مورد امام زمان (عج) چه فرموده اند؟
آغاز زندگی مشترک حضرت علی (ع) و فاطمه زهرا (س)
درچنین روزی درسال دوم هجری قمری ، حضرت فاطمه زهرا (س) و حضرت علی (ع) ازدواج کردند .
پیش ازحضرت على (ع) افرادى مانند خلفای اول و دوم آمادگى خود را براى ازدواج با دختر پیامبر (ص) اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند وآن این که در باره ازدواج زهرا منتظر وحى الهى است. آن دو که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند با سعد معاذ رئیس قبیلها وس به گفتگو پرداختند و دریافتند که جز حضرت على (ع) کسى شایستگى ازدواج با حضرت زهرا (س) را ندارد ونظر پیامبر (ص) نیز به غیر او نیست.
از این رو دسته جمعى در پى حضرت على (ع) رفتند و ...
ما بقی در ادامه مطلب . . .
نجات یافتگان آخرالزمان چه كسانی هستند ؟
امیر مؤمنان ، حضرت علی (ع) درباره انسانهایی كه در این دوران سخت ، نجات می یابند فرمودند :
و آن زمانی است كه از فتنه ها نجات نمی یابند مگر مؤمنانی كه بی نام و نشانند ، اگر در حضور باشند شناخته نشوند و اگر غایب گردند كسی سراغ آنها را نمی گیرد . آنها چراغ های هدایت و نشانه های روشنند .
نه مفسده جو هستند و نه فتنه انگیز ، نه در پی اشاعه (فحشایند) و نه مردمی سفیه و لغوگو!
اینانند كه خداوند درهای رحمتش را به سویشان باز می كند ، و سختی ها و مشكلات را از آنان برطرف می سازد .
شاید این جمعه بیاید ، شاید ...
زنان آخرالزمان به چه صورتی هستند ؟
خداوند متعال زن را همانند مرد ، گوهر گرانبهای آفرینش قلمداد كرده است و او گاه با اختیار و انتخاب خود تا اوج كمالات معنوی صعود می كند و گاهی به پایین ترین دركات سقوط می نماید .
رسول اكرم (ص) در وصف برخی از زنان آخرالزمان چنین می فرماید :
چگونه می شود حال شما هنگامی كه زن های شما فاسد شوند و جوانانتان فاسق و شما نه امر به معروف میكنید و نه نهی از منكر .
به پیامبر اكرم (ص) گفته شد ، كه آیا این چنین خواهد شد ؟!
آن حضرت فرمودند : بله و بدتر از آن (نیز خواهد شد).*1
حضرت امیر مؤمنان علی (ع) فرمود :
در آخرالزمان و نزدیك شدن قیامت - كه بدترین زمان هاست - زنهایی ظاهر می شوند كه برهنه و لخت می باشند ، زینت های خود را آشكار می سازند ، به فتنه ها داخل می شوند و به سوی شهوت ها می گرایند و به سوی لذت ها می شتابند ، حرام الهی را حلال می شمارند و در جهنم جاودانه خواهند بود .*2
1 _ حرانی ، حسن بن شعبه ، تحفة العقول ، 1404 ، ص 49
2 _ شیخ صدوق ، من لا یحضره الفقیه ، ج 3 ص 390 -- طبرسی ، رضی الدین ، مكارم الاخلاق ، ص 201